Tuesday, January 31, 2006


در قفس تنهایی پریدن حکم مرگ را دارد
باز نمی گردی !؟

!غم انگیز است عشق را زیر پا له کردن
!غم انگیز است عشق راجنایت نامیدن و جنایت را عشق
!غم انگیز است در میان خنده های بی ریا اشک را مهمان کردن
!غم انگیز است در میان شادیهای بی بهانه غمی را به نظاره نشستن
...........
حرفهای بی دلیل بسیارند و گوشهای شنوا کم ، و من همچنان در حال نجوایم با گوشهای به خواب رفته !؟

Sunday, January 29, 2006

کاجها ایستاده می میرند !؟
دیگر خواب نمی بینم چرا که مدتی است خوابم نمی برد !!؟

Friday, January 27, 2006



و کسی مرا به گذشته های دور دست خواهد برد
؟...........................................................
همانجایی که زمانی به دنبال تو می گشتم
در ان کویر بی اب و علف کسی نبود تا مرا یاری دهد
.....جز تلألؤ نوری که مرا به تو نزدیک می کرد، ولی
ولی آخر چه شد !؟
آن نور مرا به جایی رساند که تو نبودی ، بلکه تنها خاطره ی حضورت را برایم تداعی می ساخت
خاطره ی آن شبی که به من گفتی : روزی خواهم رفت و تو دیگر مرا در خواب هم نخواهی دید
.....

از خواب پریدم ، و فهمیدم بازهم تو راست می گفتی !؟

.....
پ.ن: دیگر تو را ندیدم حتی در خواب.
چرا همیشه تو راست می گفتی؟

Thursday, January 26, 2006

اینجا معبد عاشقان نیست ، برای مدتی مصادره شده است !!؟

می روم تا ردی از دریا بگیرم ، با من می ایی !؟
کاش می دانستی چقدر دل تنگ توام ، چقدر دل تنگ ....؟
!! کاش تنها همین را میدانستی ، تنها همین
ولی تو هیچگاه نخواستی چیزی بدانی ، هیچ چیز
..............................................................................
........................................................................
.................................................................
..........................................................
...................................................
............................................
.....................................
...............................
.........................
.....................
...............
.........
....
..
.
و من تمام شدم ، و تو شاهد ان بودی و هیچ نکردی ، و من دلیل انرا نفهمیدم

شاید در این بی ثباتی روح تنها بتوانم بهترینها را برایت بخواهم ، تا بدانی چقدر برایم عزیز بودی !؟

Tuesday, January 24, 2006

امروز با تمام زیباییش به تلخی گذشت ، اما گذشت !! ،و همین گذشتن برای من کافی بود

Friday, January 20, 2006

خسته ام از اینهمه بیهودگی که با سرکوب گره خورده است
من محکوم به بی او بودنم !! ، اخر چرا !؟
من با ارزوهایم زندگی می کنم و همین مرگ مرا نزدیک تر می کند
پ.ن: حالا هی بگو چرا دیوانه شده ای !؟

Thursday, January 19, 2006

چند روزی تا غروب خاطرات باقی نمانده است و من میدانم باز خواهی رفت !؟
علی ، علی بود
پ.ن: عیدم مبارک !؟

Monday, January 09, 2006

من تو را دوست دارم ولی دوست داشتن من تنها که دلیل نمی شود !!؟

I love the way you smile when I look in your eyes
I love the way you laugh when I try to be funny
And how the tears roll down your face When I say no one could ever take your place
Cause baby when you sleep I watch you breathing
Baby when you dream I dream with you
Cause everywehre you are is where I want to be
it's true Everything you do makes me know how much I love you
The way you touch my lips right after every kiss And softly whisper that I'm your everything The way you pray our love won't die Everynight just before you close your eyes
And I believe some things are meant to be Sure as there is love yours was meant for me


Mark Antony




پ.ن: گاهی درس خواندن بهترین تفریح می شود ، اگر غرق در درس چنین نوشته هایی (از جانب دوستانت )بدستت رسند !!؟
درس خواندن با دوستان گذر زمان را از یاد می برد ، و لحظات شگفت اوری را رقم می زند که می دانم هیچگاه تکرار نخواهد شد
امروز هزاران بار از ته دل خندیدم به جبران تمام نخندیدنهای این مدت !!؟ -

Saturday, January 07, 2006

من و تو هم چون دو خط موازی به دنبال هم درحرکتیم ، کاش قطاعی بود تا مسیر حرکت ما را تغییر دهد
هیچ کس نیست ، در این برهوت تنهایم ، تنهای تنها

Thursday, January 05, 2006

تنها دلیل سکوت

همیشه حرفهایی برای نگفتن وجود دارد
و ارزش هر کس به اندازه ی حرفهای نگفته ی اوست
پ.ن: حالا فهمیدی چرا ..... !!؟
کاش گاهی چشمها نیز دروغ می گفتند!!؟

Monday, January 02, 2006

گاهی چه تلخ دلم می گیرد
او رسم با من بودن را نمی دانست ، من نیز به او نیاموختم وتنها همین بود که مرا از پای دراورد ، تنها همین
پ.ن : مرا بشناس ، روزی تمام خواهم شد و تو به حسرت خواهی نشست روزهای بی من را !!؟

Sunday, January 01, 2006

درختها چقدر بلند شده اند و ما کوتاه
بلند شدن درختان رسم طبیعت است و کوتاه شدن ما رسم زمانه
چه کوتاه شده ای در برابرم، با خود چه کرده ای!؟