Monday, December 04, 2006

Senile



... پیر مرد نگاهش را به من داد ، من نیز حسرت نگاهم را

... مثل همیشه خندیدم و رفتم

. او همچنان می نگریست تا شاید مهربانی نگاهی دیگر در چشمانش تلاقی کند

! کاش تو هم آنجا بودی تا نگاهت در نگاهش ... ، شاید او می فهمید من چه می گویم

10 comments:

شقايق said...

اگر او آنجا بود نگاهش در نگاهت بود بی توجه به پیرمرد

Anonymous said...

akhey.injoor piremardaro kheyli doost daram.

Anonymous said...

چقدر رنگه کاپشن اش رو دوس دارم . . .

hozein said...

Man nemidoonam too in piremarda chi mibini ke gir dadi beheshoon, baz ghablie behtar bood :D

-::Shadeless::-

پدرام said...

واله ما كه نفهميديم چي گفتي كاشكي لا اقل اون بود ميفهميد

Anonymous said...

منم بیام فایده نداره... همه یه روزی منو این جوری نگاه میکنن

Iranian idiot said...

تازگی ها پیرمرد مردمو دید میزنی... زشته دختر!

Anonymous said...

Ye chize bamazze begam?...in ax ke andakhtyn shabihe mohavateye kenary daneshkadeye oloome va riazie daneshgahe mast… va oon piremard.. shabihe pire marde hamoon daneshkade!

Anonymous said...

چی بگم! شاید نبودنم برای تلاقی چشمانمان بهتر باشه! شاید

Anonymous said...

va in piremard bood ke ba negahash ,mara azaar midad...
mikhastam tamaame filterhaye sigar ra ,khodam jam konam!