Tuesday, July 24, 2007

...

می نشینم بر صندلی اتاق تنهایی ها و به تویی فکر می کنم
! که در همین ساعتهای نه چندان دور از دستت دادم
چه سخت می گذرد بر منی که یک هفته ی تمام، صبح و شام
... برگردت می چرخیدم و تو مدام مهربانیهایت را ارزانیم می داشتی
چه لحظه های غمگینی است
آرامش روزهای با تو بودنم کو ؟
براستی چرا به یکباره اینگونه شد !؟
تهی شده ام- و نمی دانم باز کجا گمت کردم
،می دانم که هستی، می دانم که تا همیشه هستی
می دانم که در همین لحظه هم در کنارم نشسته ای و خیره به نوشته هایم نوازشم می کنی
ولی کاش مثل آن روزها حست می کردم
اتاقم عجیب کمت دارد
جایت آماده است
بیا و بمان برایم
... منتظرم

2 comments:

Anonymous said...

hmmmm ! miad ! ;) toam miri ...
ghol midam ..!
:D
Mr.9891661

Anonymous said...

nemidunam miad ya na!!! are hamishe hast..vali koja! agar hatta midunestam ke dige nemiad..shayad hichvaght enghadr montazer nabudam ke biadd!!!
in niiiz bogzarad ...