Tuesday, July 24, 2007

tAlkH

... هنوز هم تلخ می نویسم
! به گمانم هنوز هم تلخم
براستی چرا اینگونه شده ام ؟
وقتی تنها می شوم
حرفم نمی آید، افکارم جمع نمی شود، آشفته می شوم، نگران
راحت بگویم
تلخ می شوم
! مثل قهوه ی تلخی که با یک لیوان شکر هم قابل خوردن نیست
می گفت چقدر خوش سفری
! دلم برای یک سفر طولانی در کنار تو تنگ شده
برویم و تا چندی دور شویم از هیاهوی این شهر
خوش بگذرانیم
!... بخندی تا من هم کمی بخندم
امشب می نشینم و به حرفهایش فکر می کنم
باورم نمی شود همه ی اینها را خطاب به من زده است
... خوش سفر، خوش خنده
چه متغیر شده ام این روزها
وقتی تنهایم عجیب احساس دوگانگی می کنم
کاش هرگز تنها نبودم
...
!

6 comments:

Anonymous said...

az ghahveye talkh khatereye khoob nadaram!

Anonymous said...

mesle ghahveye talkhi
ke ba an hame shekar ham
saye haye talkhiash ra az sare in fenjane man
nadozdid !
...
:)
mr.9891661

Anonymous said...

talkhie ghahveie talkh kheili shirine

Anonymous said...

nisti
ma inja mage barge choghondarim?

Anonymous said...

تنهایی نعمت بزرگیه...
نعمتیه که تا داریش قدرشو نمی دونی...
دوتا می شی...
چند تا میشی...
و...
دوباره تنها میشی...
اما این بار تنهایی سخته...
سخت...
آخه دلتنگ می شی.

Anonymous said...

tanhayat ra baraie khodat begzar,talkhie ghahveat ra baraie ma ...ghol midaham safare khobi shavad;)