! چه شبهای سرد و بی روحی را تجربه می کنم
... زندگیم شده سراسر فکر، فکر، ف ک ر
ساعتها روی صندلی ِ اتاق تنهایی ها، رو به پنجره ی همیشه بسته اش
تخته ای بدست می گیرم و به خیال کشیدن دخترک
به اعماق نیستی فرو می روم
! پنج روز گذشته و من تنها کمی رنگ سبز پاشیده ام بر روی کاغذ
مدادهایم را که می تراشم
انگار خودم را می چرخانم درون تراش
! انگار می خواهم خودم را تیز کنم و حفره های خالی بودنم را پر کنم
تخته ای بدست می گیرم و به خیال کشیدن دخترک
به اعماق نیستی فرو می روم
! پنج روز گذشته و من تنها کمی رنگ سبز پاشیده ام بر روی کاغذ
مدادهایم را که می تراشم
انگار خودم را می چرخانم درون تراش
! انگار می خواهم خودم را تیز کنم و حفره های خالی بودنم را پر کنم
!.... ولی مگر می شود
!!! انبوهی مداد، تراش، کاغذ، پاک کن و یک کاتر بزرگ
!!! انبوهی مداد، تراش، کاغذ، پاک کن و یک کاتر بزرگ
... به گمانم همه ی اینها کافی است برای گذراندن یک روز
روزهای زیادی است که زندگیم خلاصه شده در یک اتاق
... اتاقی با دری همیشه بسته
... اتاقی با دری همیشه بسته
! و منی که خیال زندگی دارد هنوز
...
خوابم نمی برد دیگر
...
بی روح شده ام، بی صدا، بی احساس
! مادر دلش برای صدایم تنگ شده
امشب مدام بهانه ام را می گرفت
در ِ اتاق را باز می کرد
کمی نگاهم می کرد
وقتی می دید هنوز نفس می کشم
! می گفت وقتی صدایت نمی آید خیال می کنم خوابیده ای
خوابم نمی برد دیگر
...
بی روح شده ام، بی صدا، بی احساس
! مادر دلش برای صدایم تنگ شده
امشب مدام بهانه ام را می گرفت
در ِ اتاق را باز می کرد
کمی نگاهم می کرد
وقتی می دید هنوز نفس می کشم
! می گفت وقتی صدایت نمی آید خیال می کنم خوابیده ای
! و این روزها من همیشه خوابم
...
ولی باز من، درون اتاق، با مدادهای رنگیم روزه ی سکوت می گیریم
! بی خبر از دل بی قرار مادر
...
ولی باز من، درون اتاق، با مدادهای رنگیم روزه ی سکوت می گیریم
! بی خبر از دل بی قرار مادر
...
امشب را تا صبح بیدارم
6 comments:
دلم گرفت...
چنین روزها و شب هایی رو من هم گذروندم...
وقت هایی که مادر بر لحظه ای هم صحبتی تمام ترفند هایی را که می دانست به کار می برد اما ترفند زندگی قوی تر از او بود...
...
چه خوب هنوز هم زندگی را می خواهی...
چه خوب
...
hala ye kam zor bezan shaiad chizi keshidi
kamelan mitoonam befahmam
halemanam mesle toe
بعد من دیگه می ترسم که شب بشه . که کلی ستاره بریزه توی قاب پنجره و گم کنم ستاره خودمو. که همش ریز ریز زار بزنم
sokot chie ? vaghti daroonet pore haiaho has!
Post a Comment