دیوانه شده ام، روانی، دیگر به گمانم به یک دکتر روانشناس احتیاج دارم، اسمش را هر چه می خواهید بگذارید ولی من شده ام یک دیوانه ی روانی ِ کلافه و آشفته ای که روزهاست دیگر زندگی نمی کند ! انگار دارد با نیستی دست و پنجه نرم می کند ! زندگی گلویش را گرفته است و هر روز محکمتر فشارش می دهد !
وای وای وای ! نیستید ببینید چه دردی می کشد ! بی هوا دلش می گیرد، بی هوا اشکش می آید، بی هوا تمام وجودش بی حس می شود، بی هوا یک روز کامل حرف نمی زند، بی هوا با تمام سرعت می دود، بی هوا دوست دارد ...
بی هوا و بی هوا و بی هوا ...
گناه کرده ام ! گناهی بزرگ ...
دارم آب می شوم، دارم درد می کشم، دارم عذاب می کشم ... وای وای وای وای وای وای وای وای
حرفهایم را به که بگویم، دردم را برای که بازگو کنم، دارم تباه می شوم ! چرا هیچ کسی نیست، چرا هیچ وقت هیچ کسی را نداشته ام تا حرفهایم را برایش بزنم، چرا همیشه باید حرفهایم مدفون شوند در وجود خودم ! چرا اینجا هم نمی توانم راحت حرف بزنم، راحت حرفهایم را بنویسم، چرا اینجا هم بدم می آید بنویسم بوی گند گرفته ام از ازدحام اینهمه لاشه ی افکار دیوانه کننده ای که دارند مرا ذره ذره می کشند ! چرا اینجا هم حرفهایم را می خورم ! چرا چرا چرا چرا !؟!؟
چرا زندگیم رو به نیستی گام برداشته، آنهم از آن گامهای بلندی که ورزشکاران دو و میدانی بر می دارند، گامهایی بلند و سریع !!!!!!
وقتی دستم را گرفتی فهمیدم به زودی سقوط می کنم ...
تب دارم، دستم درد می کند، گلویم می سوزد، نفسهایم به شماره افتاده اند، (چیزی شبیه آسم !) وقتی مریض می شوم نفسهایم می گیرد، تجربه اش را دارم ! باید تحمل کنم تا خوب شوم، این نفسها کی از کار می افتند نمی دانم !!!!
یاد چشمهایت که می افتم چشمانم را می بندم تا باز همه چیز شروع نشود، آن اشکها، آن دلتنگیها، آن بی قراریها، آن دیوانگیها ...
دلم گرفته است، می فهمی !؟!؟
فهمیدن، چه توقع زیادی ! یکی نیست به من بگوید تو خودت خودت را می فهمی که دلت می خواهد او دلتنگی ات را بفهمد !! وای وای وای ، دارد چه بر سرم می آید، مرا چه شده، این روزها چگونه سر از زندگی من در آورده اند! چرا کسی نبود که به آنها بفهماند من توان تحمل اینهمه درد را ندارم !
یک رز مشکی ساقه بلند، یک سیب سرخ، یک نگاه ... این شد اولین دیدار ...
وقتی به دستان آن مادر و دختر نگاه می کنم دلم می گیرد ! تابلوی زیبایی است، دلم نمی آید یک روز نگاهش نکنم !
راستی چرا یک مادر و دختر؟! چرا پشت به ما !؟ چرا رو به ساحل!؟ چرا، چرا، چرا !؟
هی آسمان، هنوز خیال باریدن داری !!!
کهنه شده ام !؟؟
چرا وقتی از ذهنم می گذرد کهنه شده ام یا نه، به یکباره هجوم می آوری بر بودنم، تند تر می باری، تو هم خیال بازی کردنت گرفته، می خواهی با این کارت بر من ثابت کنی حرفهایم همیشه درست است ! دلت برایم سوخت !؟ راستش را بگو !!! بس نمی کنی ! اینگونه باریدنت را دوست ندارم، برایم نم نم ببار ...
پ.ن : حذف شد
وای وای وای ! نیستید ببینید چه دردی می کشد ! بی هوا دلش می گیرد، بی هوا اشکش می آید، بی هوا تمام وجودش بی حس می شود، بی هوا یک روز کامل حرف نمی زند، بی هوا با تمام سرعت می دود، بی هوا دوست دارد ...
بی هوا و بی هوا و بی هوا ...
گناه کرده ام ! گناهی بزرگ ...
دارم آب می شوم، دارم درد می کشم، دارم عذاب می کشم ... وای وای وای وای وای وای وای وای
حرفهایم را به که بگویم، دردم را برای که بازگو کنم، دارم تباه می شوم ! چرا هیچ کسی نیست، چرا هیچ وقت هیچ کسی را نداشته ام تا حرفهایم را برایش بزنم، چرا همیشه باید حرفهایم مدفون شوند در وجود خودم ! چرا اینجا هم نمی توانم راحت حرف بزنم، راحت حرفهایم را بنویسم، چرا اینجا هم بدم می آید بنویسم بوی گند گرفته ام از ازدحام اینهمه لاشه ی افکار دیوانه کننده ای که دارند مرا ذره ذره می کشند ! چرا اینجا هم حرفهایم را می خورم ! چرا چرا چرا چرا !؟!؟
چرا زندگیم رو به نیستی گام برداشته، آنهم از آن گامهای بلندی که ورزشکاران دو و میدانی بر می دارند، گامهایی بلند و سریع !!!!!!
وقتی دستم را گرفتی فهمیدم به زودی سقوط می کنم ...
تب دارم، دستم درد می کند، گلویم می سوزد، نفسهایم به شماره افتاده اند، (چیزی شبیه آسم !) وقتی مریض می شوم نفسهایم می گیرد، تجربه اش را دارم ! باید تحمل کنم تا خوب شوم، این نفسها کی از کار می افتند نمی دانم !!!!
یاد چشمهایت که می افتم چشمانم را می بندم تا باز همه چیز شروع نشود، آن اشکها، آن دلتنگیها، آن بی قراریها، آن دیوانگیها ...
دلم گرفته است، می فهمی !؟!؟
فهمیدن، چه توقع زیادی ! یکی نیست به من بگوید تو خودت خودت را می فهمی که دلت می خواهد او دلتنگی ات را بفهمد !! وای وای وای ، دارد چه بر سرم می آید، مرا چه شده، این روزها چگونه سر از زندگی من در آورده اند! چرا کسی نبود که به آنها بفهماند من توان تحمل اینهمه درد را ندارم !
یک رز مشکی ساقه بلند، یک سیب سرخ، یک نگاه ... این شد اولین دیدار ...
وقتی به دستان آن مادر و دختر نگاه می کنم دلم می گیرد ! تابلوی زیبایی است، دلم نمی آید یک روز نگاهش نکنم !
راستی چرا یک مادر و دختر؟! چرا پشت به ما !؟ چرا رو به ساحل!؟ چرا، چرا، چرا !؟
هی آسمان، هنوز خیال باریدن داری !!!
کهنه شده ام !؟؟
چرا وقتی از ذهنم می گذرد کهنه شده ام یا نه، به یکباره هجوم می آوری بر بودنم، تند تر می باری، تو هم خیال بازی کردنت گرفته، می خواهی با این کارت بر من ثابت کنی حرفهایم همیشه درست است ! دلت برایم سوخت !؟ راستش را بگو !!! بس نمی کنی ! اینگونه باریدنت را دوست ندارم، برایم نم نم ببار ...
پ.ن : حذف شد
10 comments:
نرگس , نرگس , نرگس , نرگس , نرگس
چرا های بی جواب...
سکوت های بی مخاطب!
...
invare aab? yadete migoftam hich kas nemitoone shisheyi bashe?hatta inja? to narahat shodi vali...!
fek konm ghable in post hesabi geie kardi. shaiadam vaghti dashti mineveshti gerie kardi
فهمیدن، چه توقع زیادی ! یکی نیست به من بگوید تو خودت خودت را می فهمی که دلت می خواهد او دلتنگی ات را بفهمد
hei nargess,in akhare jomle bood ke kolli bash keif kardam
.
.
.
mr.9891661
commente in post ro nemishe inja benvisam,faghat marbot be to mishe..
ببینم قرار نیست این واگویه های شما روزی به شادی و شادمانی ختم بشه؟
انگار که سالهاست لبخند از کوچه ی لبهای شما رخت بر بسته است و چشمهایتان در حسرت نگاهی مهربان نمناک است
خیلی زور زدما:D
salam....
shayadam na! nemidunam! daram bala miyaram... mikham harf bezanam! yeki mano peida kone... man gom shodam...
baz daram sherover migam.... delam mikhad sherover begam! vali koja? dast neveshteham has, vali una ru kaqaze... delam mikhad ba yeki harf bezanam... vali delam nemikhad ba yeki az dustam harf bezanam... delam mikhad yeki neveshtehamo bekhune, vali nemikham kheilia una ro bekhunan... nemikham mano beshnasan... nemikham bedunan cheqad sade o ahmaqam... bezar fek konan maqrur o azkhodraziam... bezar fek konan marmuzam... unaee ke bayad beshnasan, unaee ke shouresho daran kamkam khodeshun mifahman.. man nemikham beshun begam! man nemikham....
aza hamashun badam miyad... taktakeshuno dus daram... hich kudumeshun vasam mohem nistan....
geryam miyad....vali gerye nemikonam...
komak mikham... nemikham kai komakam kone!
daram bala miyaram....
az unvaqtaeeye ke ezafeeyam... na dus daram inja basham, na unja, na hich jaye dige, asan nemikham basham!
kash mishod mokhemamo chan sat az piriz mikeshidam.... shayad un moqe rahattar budam....
.
.
.
.
akheysh! yekam khali shodam!!!!!!
.
.
bebakhshid! mazerat mikham ke inja verver kardam... yeho inja be zehnam resid... parsal mikhundamesh... miduni chejuri peidash kardam?! esmamo tu google search kardam!!! khandedare....
.
.
.
baad harfamo mizadam, na be kasi ke beshnasam, na be kasi ke un mano beshnase, be yeki dige.... be yeki ke faqat befahmatam.... albate man tavaqoe nadaram, serfan ye je vas nazar balovordan mikhastam!
bazam bebakhshid!
mazerat mikham.....
shayadam nemikham....chra mikham, vali gonah daram... bebakhsham! alan adamtaram.... halime chi migam! man ye moshgeli daram.... midunam be shoma rabti nadare vali man migam...
man nemidunam harfamo chikar konam... nemikham kasi bekhunashun... nemikham dustam bekhunan! nemikham adamee ke dus nadaranam be nazarashun leham konan.... nemikham....
man un harfamo raje be inke alan midunam chi daram migamo pas migiram!!!!
.
.
bazam bebakhshid....
Post a Comment