بر روی تکه کاغذی نوشتم لبخند.
آنوقت به بالای بلندترین آسمان خراش این شهر رفتم و بی هوا پاره اش کردم ...
خواستم تکه هایش خانه ی هر کدامتان را پر کند.
کار بدی کردم؟
آنوقت به بالای بلندترین آسمان خراش این شهر رفتم و بی هوا پاره اش کردم ...
خواستم تکه هایش خانه ی هر کدامتان را پر کند.
کار بدی کردم؟
5 comments:
تمام خانه ها را می گردم تا تکه های لبخند تو را کامل کنم . :*
:) are bargashti ....
كار تو زيباترين كار ممكن بود اما اين آدمهاي زميني، معناي لبخند را ميفهمند؟
لبخند های نصفه نیمه؟
تیکه پاره؟
کاش بلند بلند میخندیدی
شاید برایت میخندیدند
كار تو اتفاقا خيلي هم صورتي بوده!
Post a Comment