خسته ام. خسته تر از تو حتی. از همه چیز و همه کس.
من حتی سوفی ام را هم، کنار ِ اتاق، رها کرده ام به حال خودش. آنوقت چه توقعی است از من؟!
می فهمیَم. گاهی شاید. که همین گاهی هایت هم کافی است برای من.
پس می دانی اینک زمان رفتن است. زمان گذاشتن و رفتن. تند رفتن. دویدن. رها شدن. بگذاری و شتاب بگیری و بی هوا بدوی. دورم شوی. تنهایم بگذاری. فراموشم کنی.
شاید شاید شاید صدایم درآید. فریاد بزنم. پر رنگ تر از حالا بنویسم. ترسم را فراموش کنم. بهانه هایم را کم کنم. با دردهایم کنار بیایم. آنوقت وقتی تمام تنم تیر می کشد، بدانم کسی را ندارم که دلداریم دهد. یا حتی آبی دهد دستم. نوازش که پیشکش!
می دانم، می دانم. تنهایی هم خستگی دارد. ولی دیگر توان فکر کردن هم از سرم پریده. خالی ام. پوچ. بد است اینگونه بودن. باید سر و سامانی دهم به این کرختی ِ روح. به این بی احساس شدن این روزها. به این سکون. من آدم ِ این چیزها نیستم. اگر اینگونه پیش روم می دانم تمام می کنم. باید بشوم کمی مال ِ خود. باید تنها شوم. باید نباشم. خسته ام. خسته. کاش تا مدتی چیزی پیش نیاید. کاش خدا کمی استراحتم دهد. کاش آرام بگیرم.
پ.ن: ببین باز کاش ها را پشت سر هم ردیف کردم!
کاش دست از سر ِ کاش ها بردارم.
من حتی سوفی ام را هم، کنار ِ اتاق، رها کرده ام به حال خودش. آنوقت چه توقعی است از من؟!
می فهمیَم. گاهی شاید. که همین گاهی هایت هم کافی است برای من.
پس می دانی اینک زمان رفتن است. زمان گذاشتن و رفتن. تند رفتن. دویدن. رها شدن. بگذاری و شتاب بگیری و بی هوا بدوی. دورم شوی. تنهایم بگذاری. فراموشم کنی.
شاید شاید شاید صدایم درآید. فریاد بزنم. پر رنگ تر از حالا بنویسم. ترسم را فراموش کنم. بهانه هایم را کم کنم. با دردهایم کنار بیایم. آنوقت وقتی تمام تنم تیر می کشد، بدانم کسی را ندارم که دلداریم دهد. یا حتی آبی دهد دستم. نوازش که پیشکش!
می دانم، می دانم. تنهایی هم خستگی دارد. ولی دیگر توان فکر کردن هم از سرم پریده. خالی ام. پوچ. بد است اینگونه بودن. باید سر و سامانی دهم به این کرختی ِ روح. به این بی احساس شدن این روزها. به این سکون. من آدم ِ این چیزها نیستم. اگر اینگونه پیش روم می دانم تمام می کنم. باید بشوم کمی مال ِ خود. باید تنها شوم. باید نباشم. خسته ام. خسته. کاش تا مدتی چیزی پیش نیاید. کاش خدا کمی استراحتم دهد. کاش آرام بگیرم.
پ.ن: ببین باز کاش ها را پشت سر هم ردیف کردم!
کاش دست از سر ِ کاش ها بردارم.
3 comments:
Hey narges ma smamun shabihe :-) hala ke chi?!
Man hudude 1mah pish Bkar budam neshestam tamume neveshtehato khundam ! Az aval ta hala! Goftam ke Bkar budam! Ye kam ziadi puch geraE! Yani age vaqean hamishe intori bashi TAMUM MIShi !
Miduni... Manam daqun budam (o shayad hastam! Kasi che midune!) , koli (na! kami!) donbale ye ravanshenase khub gashtam ke monasebe jibamam bashe vali peida nakardam, pedarsaga mese gav pul migiran! Taze fek kon beri be yeki pul bedi ke faqat bat sohbat kone!! Chon hich adame monasebiro nadari! Ma vaqean be koja residim?!
Vali dar har hal fek nakonam betunam hata ba ravanshenas ham rahat basham!
Ah! Man cheqad sherover migam!
Bebakhshid ke inja khodamo khali kardam!!!
kash!
try to hide try to run...
Post a Comment