دلم چقدر شورت را می زند.
...
قربانت شوم،
حواست باشد،
سیب ِ نشسته نخوری ها،
حتی اگر من داده باشمش،
حتی اگر من،
در زیر باران داده باشمش.
.
.
.
آخر نمی دانی که!
شبهایی که از خواب می پرم و دلم مدام بهانه ات را می گیرد،
کشوی یخچال را باز می کنم و یکی از آن سیبهای قرمزش را بر می دارم و
می نشینم درست وسط آشپزخانه به یاد تو یواشکی در آن تاریکی شب گاز می زنم.
حواسم که می رود به تو، شسته یا نشسته بودن سیب ها از خیالم می پرد!
گفتم نکند تو هم مثل ِ من باشی!
...
قربانت شوم،
حواست باشد،
سیب ِ نشسته نخوری ها،
حتی اگر من داده باشمش،
حتی اگر من،
در زیر باران داده باشمش.
.
.
.
آخر نمی دانی که!
شبهایی که از خواب می پرم و دلم مدام بهانه ات را می گیرد،
کشوی یخچال را باز می کنم و یکی از آن سیبهای قرمزش را بر می دارم و
می نشینم درست وسط آشپزخانه به یاد تو یواشکی در آن تاریکی شب گاز می زنم.
حواسم که می رود به تو، شسته یا نشسته بودن سیب ها از خیالم می پرد!
گفتم نکند تو هم مثل ِ من باشی!
7 comments:
nashoste ya shoste boodanash !!!!
اگر او هم مثل تو بود که...
:)
سیب را اگر تو داده باشی...
شسته یا نشسته...
می خورم...
تا آخرش...
حتی هسته های میانش را...
سیب را و داده ای...
می خورم تا همیشه طعم بودنت را به یاد داشته باشم...
او چنین چون من شاید...
گاهی واسه ی پیدا کردن عشقت لازمه به هر کاری دست بزنی. حتی اینکه یه سیب سمی بخوری.مثه سفید برفی
خوشحال می شم به وبلاگم سر بزنی http://commitment.blogfa.com
be yade sibe sefid barfi oftadam!
دل شوره داری یا نداری؟
دیگه دلت شور نمی زنه که نیستی؟
یا دل شورت تموم شده و نمیای؟
Post a Comment