Wednesday, April 09, 2008

ApplE

دلم چقدر شورت را می زند.
...
قربانت شوم،
حواست باشد،
سیب ِ نشسته نخوری ها،
حتی اگر من داده باشمش،
حتی اگر من،
در زیر باران داده باشمش.
.
.
.
آخر نمی دانی که!
شبهایی که از خواب می پرم و دلم مدام بهانه ات را می گیرد،
کشوی یخچال را باز می کنم و یکی از آن سیبهای قرمزش را بر می دارم و
می نشینم درست وسط آشپزخانه به یاد تو یواشکی در آن تاریکی شب گاز می زنم.
حواسم که می رود به تو، شسته یا نشسته بودن سیب ها از خیالم می پرد!
گفتم نکند تو هم مثل ِ من باشی!

7 comments:

Anonymous said...

nashoste ya shoste boodanash !!!!

Anonymous said...

اگر او هم مثل تو بود که...

Anonymous said...

:)

Anonymous said...

سیب را اگر تو داده باشی...
شسته یا نشسته...
می خورم...
تا آخرش...
حتی هسته های میانش را...
سیب را و داده ای...
می خورم تا همیشه طعم بودنت را به یاد داشته باشم...
او چنین چون من شاید...

Anonymous said...

گاهی واسه ی پیدا کردن عشقت لازمه به هر کاری دست بزنی. حتی اینکه یه سیب سمی بخوری.مثه سفید برفی

خوشحال می شم به وبلاگم سر بزنی http://commitment.blogfa.com

Anonymous said...

be yade sibe sefid barfi oftadam!

Anonymous said...

دل شوره داری یا نداری؟
دیگه دلت شور نمی زنه که نیستی؟
یا دل شورت تموم شده و نمیای؟