دندونامو بهم قفل می کنم. لبامو روی هم فشار میدم. تا حرفام نپرن بیرون.
5 comments:
Anonymous
said...
یادم به وقتی افتاد که گفتم در دلمو بستم یه قفل کتابی زدم بهش از اون بزرگا تا دیگه کسی وارد نشه کسی هم نتونه بره بیرون... اونوقت هوای دلم تموم می شه و اونایی که اون تو مردن میمیرن...
5 comments:
یادم به وقتی افتاد که گفتم در دلمو بستم یه قفل کتابی زدم بهش از اون بزرگا
تا دیگه کسی وارد نشه کسی هم نتونه بره بیرون...
اونوقت هوای دلم تموم می شه و اونایی که اون تو مردن میمیرن...
یادت نره چشمهات رو هم باید ببندی
hi here!
چقدر دلم برای تلخیه اینجا تنگ شده بود
بعضی حرفا گفتنی نیست
این حرف تلخ بزرگیه حتی می تونه کشف باشه که آدم ها تنهان و شبیه هم آزارم می ده
Post a Comment