Tuesday, July 15, 2008

Happy

یک، دو، لطفا وقتی سه را گفتم همگی با هم یک نفس عمیق بکشید.
.
.
سه.
آه، چه سخت بود رسیدن تا به اینجا.
زندگی؟ تابستان؟ رنگ؟ آرامش؟
دنبال ِ واژه های جدید دیگر نگرد. همه چیز از همین امروز شروع می شود برایت. آبی به صورتت بزن و این لحظه را ثبت کن. این تمام شدن و شروع شدن را. دیگر بس است بازی گرفتن کلمات. بگذار همه چیز رها شوند تا مدتی. بی قید. بچرخند و شادی کنند. موهایت را باز کن. بگذار هوا بپیچد لایشان. بگذار چشمهایت رنگ ِ آسمان آبی را باز به یاد آورد. بگذار ستاره ها باز بریزند درون شبهای تاریکت. بگذار خورشید نورش را بپاشد روی انگشتانت. روی پیرزن. گوشهایت را جدا کن از آهنگها. بگذار کمی هم این شهر بخواند برایت.
می خواهم امروز را دیوانه وار شادی کنم. دیوانه وار بخندم. دیوانه وار عاشقی کنم.
خدای صورتی و بنفش ِ من. خدای مهربانیهای ناتمام. خدای سبز ِ تابستان و بهار. خدای رنگین کمان ِ من. دستهایت را به من بده. می خواهم بچرخانمت. می خواهم تمام ِ دوست داشتنم را یکجا هدیه ات کنم. می خواهم تو را به یک آب انار دعوت کنم. قبولم می کنی؟


پ.ن: خدا استراحتم داد. دارم آرام می گیرم. به همین راحتی. از امروز باید به فکر فرداها باشم. کارم دارد سخت می شود.

3 comments:

Anonymous said...

shokr azizam //// :*

Anonymous said...

Soofi...

Anonymous said...

khosh be halet,1sale ke injori negah kardan yadam rafte, bade...
neveshtehat mano yade khatereham mindaze,injori bash va bazam injori benevis shayad khodamo too in harfa az labelaye khaterehaei ke faramosh kardam peyda konam!