Wednesday, September 06, 2006

11 months

، در روزی از روزهای بهار چشمانم را گشودم تا لبخندی به تو هدیه داده باشم
... تو نیز زندگی را به من
... یک سال و پنج ماه برای درک محبت های بی دریغت کافی بود
... دقیقتر بگویم همان یازده ماه
! من چه زود بزرگ شدم
...
! چیز زیادی از من مخواه
... دریغ تنها واژه ای است که از آن روزها به دوش می کشم
... از یاد برده ام ، یعنی هیچ به یاد ندارم
... هر چه بود گذشت ، من ِ فردایم را خراب مکن
. چشمانت را ببند ، به نقطه ای روشن بنگر ، همه چیز تمام خواهد شد

10 comments:

Anonymous said...

are .... vali fekr mikoni ke tamom shode ... khodeto gol mizani

Iranian idiot said...

اینجاس که آهنگ Dido -thank u اش شدیدا میچسبه! لیریکشو بخون... خوشت میاد

Anonymous said...

فراموش ميشود يا تمام؟

Anonymous said...

چشمام رو می‌بندم، ولی فکر نکنم همه چیز تموم بشه! یعنی نمی‌خوام همه چیز تموم بشه

Anonymous said...

شاید همین الانم تموم شده

Anonymous said...

va darigh ra ba cheshmanam mikesham va na bar dooosh ,in tamame andokhteie man az bastane cheshmanam bood.

Anonymous said...

postato chand bar bayad bekhonam ta be mani aslish beresam ! ! !

Anonymous said...

ajab

Anonymous said...

Payan khod shoroo'ee dobare ast ..

Anonymous said...

gozasht...migzare...