Monday, June 28, 2010

یه روز خوب میاد- 12


Sunday, June 27, 2010

یه روز خوب میاد- 11


دزدیده شده ام.

Thursday, June 24, 2010

فانوسکای خاموش


یه روز خوب میاد- 10


Monday, June 21, 2010

یه روز خوب میاد- 9


یه روز خوب میاد- 8

Saturday, June 19, 2010

لعنتی

Friday, June 18, 2010

یه روز خوب میاد- 7


Wednesday, June 16, 2010

Monday, June 14, 2010

یه روز خوب میاد- 6


Sunday, June 13, 2010


یه روز خوب میاد - 5


Saturday, June 12, 2010

اولین بار که اشکت را در آورد بگذار و برو.

Friday, June 11, 2010

یه روز خوب میاد- 4

Wednesday, June 09, 2010

یه روز خوب میاد-3

یه روز خوب میاد-2





Tuesday, June 08, 2010

یه روز خوب میاد-1

سفارش دهید، درب منزل تحویل بگیرید.

سرویس شهری رایگان می باشد.

Monday, June 07, 2010

آنجا که تو آغاز می شوی
و زندگی
به احترامت
از حرکت باز می ایستد ..
آنقدر نمی نویسمت
تا تمام شوم

Sunday, June 06, 2010

تا سه نشه بازی نشه


از سه که گذشت
به فکر محاکمه ی آن دیگری نباش
خودت را حلق آویز کن ..

Saturday, June 05, 2010

تو خوب بلدی


حسودی کن، به تمام ِ هر آنچه می توانست روزی سهم ِ تو شود، و نشد.

1. با یک دست می نویسم. به گمانم اعصاب دست ِ چپم به کل از کار افتاده است. نوک انگشتانم بی حس شده اند. مثل ِ وقتی شده ام که یک جای بدنم خواب می رود و نمی توانم تکانش دهم. این بی حسی مال ِ امروز و حالا و اینها نیست. یک هفته ای است که اینگونه شده ام. هر چه هم که باز و بسته ی شان می کنم، اهمیت می دهم به آن، فایده ندارد. قهر کرده اند با من.
دلم برای خودم سوخت.
2. امروز نصف ِ بیشتر موهایم ریخت. هر چه شانه می کردم بیشتر می ریخت. بی رحم شده بودند. بعد خسته شدم. شانه از دستم افتاد. دست کشیدم روی سرم. ترسیدم.
دلم برای خودم سوخت.
3. سرم درد می گیرد. میروم دراز می کشم روی تختم. پاهایم تیر می کشد. چشمانم را می بندم. خوابم می برد. بیدار می شوم. سرم بیش از قبل درد میکند. نمی دانم چه کنم.
دلم برای خودم سوخت.
4. (. . .)
همه ی اینها به همین سه نقطه مربوط می شود.
دلم برای خودم سوخت.

Friday, June 04, 2010

It's too late to apologize, it's too late

Timbaland - Apologize