Sunday, September 17, 2006

hi

گاهی فقط دلم می خواهد بگویم سلام ، آنوقت تو لبانت را بگشایی
... و تا آخر بودنمان برایم حرف بزنی
، ولی می دانم ، گوشهای من هیچگاه شنونده ی خوبی برای حرفهایت نخواهند بود
... چرا که سکوت آنها را سخت می آزارد
... پس مثل همیشه بدرود
... پ.ن : کاش همیشه مثل هر روز بود
باورم نمی شود ، تمام شد آنهمه ازدحام بی قراریها**

10 comments:

Anonymous said...

گفته بودی که چرا محو تماشای منی
آنچنان مات که يکدم مژه بر هم نزنی
مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود
ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی

یادداشتهای سیاسی said...

سلام/ گفتگو آئین درویشی نبود/ ور نه با تو ماجراها داشتیم

Anonymous said...

راستش نفهمیدم یعنی می‌خوای چی کار کنی!ولی بعضی وقتا نشنیدن هم خوبه

Anonymous said...

:(

و ما كه تا مدتها در ناباوري اينكه تمام شد ميمانيم

Anonymous said...

اگر صبر پیشه کنی سکوت گویاترین سخنان است

Anonymous said...

اگر صبر پیشه کنی سکوت گویاترین سخنان است

Anonymous said...

سكوت ذيگري گاه بزرگترين آرزويم مي شود!!!

Anonymous said...

bedroooooooooooooooooooooood!
http://adatmikonim.persianblog.com/ updated(2x2=4)

Iranian idiot said...

hmmm... can
I have your E-mail?

Anonymous said...

vaghean tamam shod?