Sunday, January 14, 2007

Neutral



... کوله بارم را بسته ام – می خواهم بروم
می خواهم بروم به آنجا که می گویند آخر دنیاست
آخر در اینجا کسی احساسم را دزدیده است
من ِ بی احساس را هم که می دانی
می شوم وجودی تهی
می شوم عابری خیالی
می شوم منی واهی
می خواهم بروم
! می خواهم بروم بدانجایی که می گویند تو دیگر نیستی با دو احساس
راستی می گویند آخر دنیا آنجایی است که رنگهای بودنت سراسر می شود یکرنگی
می شوی وجودی تک رنگ
سیاه و سفیدش را نمی دانم
ولی من هم شده ام یک رنگ
نه سفید – نه سیاه
... من زردشده ام از بودنت – از بودنم – از بودنمان
! پ.ن : چه چیزهایی می گویند این آدمها

10 comments:

hozein said...

کوله ام بر دوشم سنگینی می کند
من رفتم
ماندن دیگر جایز نیست
از رنگین کمان ِ بودنت خسته شدم
دلم سفیدی می خواهد
نه!
سیاهی می خواهم
سیاهی که تمام مرا دربرگیرد
تمام بودنم را
فرا می گیرد
می دانم!
همین پنج شنبه
جون تو!!!:D

-::Shadeless::-

Anonymous said...

کولی ام را بسته ام...
عزم سفر کردم...
به فصل پنجم
به...
شاید نا کجاست...

Anonymous said...

حالا چرا زرد؟
این همه رنگ
مثلا طوسی

Anonymous said...

man tu kulat ja misham?

شقايق said...

منم از این سفرا می خوام!

Anonymous said...

in adamaaa zerr ziyad mizanannn eleshoon konhttp://adatmikonim.persianblog.com/

Anonymous said...

...
:)

Anonymous said...

zard booie gham darad

Anonymous said...

kalame dardist ke dar zohdane dahan bar mishavad va ta neshestan be bar vajhi ablahan asheghane miyabayad. shayad.
ghasde jesarat nist ke tavane bazi miyabim gharaz bazi ba kalamat kalame bazist

Anonymous said...

:).....
vali man ba to ye rangam!....
sheresh doroghe na?