Saturday, August 25, 2007

just cut !


موهایم را شانه می زنم
! همان موهای کوتاه شده ای را که دوستش می داشتم زمانی

دست می کشم بر صورتی که این روزها رنگش پریده
دیگر صاف نیست
مدتهاست از یاد بردمش
آخر مدتهاست خود را از یاد برده ام
همه فهمیده اند که من این روزها عادی نیستم
اینرا از صورتم فهمیده اند
فهمیده اند چیزی شده
فهمیده اند اعصابم به هم ریخته است
ولی هیچ کس نمی داند چه بر سرم آمده است
نمی دانند خود را از یاد بردن چه دردی دارد
آرام نمی شوم
صورتم هم که خوب نمی شود
من قید همه چیز را زده ام
دیگر هیچ چیز اهمیت ندارد برایم
وقتی آرام نمی شوم و دیوانگی هایم پایانی ندارد و صورتم خوب نمی شود
!! اینجا کسی نیست مرا آرام کند

No comments: