Friday, December 21, 2007




آدمهای زندگیم چه ساده رنگ می بازند
چه ساده حرفهایشان نیست و نابود می شود
چه ساده دل می بندند و دل می بازند
آدمهای زندگیم چه ساده نگاه هایشان را از هم می دزدند
چه ساده دلتنگ هم می شوند
چه ساده دل می شویند از با هم بودن
چه ساده بی رنگ و پر رنگ می شوند برای هم
...
دلم هیچ کدامشان را نمی خواهد
وقتی ثبات ندارند
هیچ چیزشان
نه نگاهشان، نه حرفهایشان، نه بودنشان، نه دلتنگیشان
نه حتی دروغهای رنگینشان !
می آیند و می دزدند و می بازند !
آدمهای زندگی من
شمایید
که هیچ کدامتان هیچ نمی دانید
از بودنتان، از ماندنتان، از کارهایتان، از دلبستگی هایتان
همه چیز را هم دروغ می دانید
!
دلم برایتان می سوزد که ندانسته
همه را یکی می بینید و خود را فرای دیگران
در صورتی که در دید دیگران شما هم همان همه هستید
همان همه ی دروغین !
سیاه سفید رنگی بی رنگ مات براق
هر چه هستید کمی بنشینید و فکر کنید
نه به من
به خودتان
بفهمید چه می خواهید و چگونه می خواهید
نمی خواهد دلتان مدام به سادگی ِ من بسوزد
به دنیای ساختگی من !
به گمانم شما مهمترید
وقتتان را صرف تجزیه و تحلیل من نکنید !
.
.
.
همین
پ.ن : شب یلداست امشب

5 comments:

Anonymous said...

چه ساده

Anonymous said...

چون می گذرد
غمی نیست




Hug u mohkaM >:D<

Anonymous said...

دقت کردی تو هم خودت را فرای دیگران دیدی توی این پست :)

Anonymous said...

yeki biad inaro harrooz be man yad avari kone!

Anonymous said...

che sade eddea mikonand,che sade faramush mikonand,che sade nadub mikonandam,nabuddddddd!