Thursday, April 24, 2008

LeaF

دیگه لازم نیست مدام بگی پاییز رو دوست داری، منم هی اصرار، اصرار، که نه، بهار یه چیز دیگس!
توو پاییز برگ از درخت خسته می شه.
توو بهار ...
من برگ!
تو درخت!
من می ریزم پایین و با یه صدای خش، تموم.
تو استوار و محکم، سر ِ جات باقی می مونی.
هه! خنده داره!
هر پاییز که میاد، یه عالمه برگ می ریزه پایین،
ببینم
یعنی خسته می شن؟!؟
یا که نه!
خسته می شی!؟!؟
...
توو پاییز برگ از درخت خسته می شه.
...
پ.ن: اینکه بعضی درختا رو از ریشه می کنن دوست دارم!

9 comments:

Anonymous said...

man dus daram harcheghadram ke bargashono avaz mikonan o mindazan vali bazam pa barja bashan... nemidoonam...

Anonymous said...

emruz ke dashtam miraftam didam hamun derakhtayi ke tu zemestun jeldeshun karde boodan az rishe kandan !!!!!!!!!1

Anonymous said...

بعضی برگها تا آخرین نفس میمانند
حتی تا بهار سال بعد

N said...

همه خسته می شن. ولی خستگی گاهی خوشگل است. تا چی نصیبت شود

Anonymous said...

مثل دندون عقل ! نه ؟
اینجا رو دوست دارم...حس لطیف دخترانه ای که با غم انگار عجین شده
نوشته های لطیف سرشار از احساس رو دوست دارم

Anonymous said...

ببین من این بلاگتو که دوست دارم هیچ خودتو هم دوست دارم...
این نوشته ات رو هم با اینکه با قضاوتت راجع به پاییز مخالفم دوست دارم...
بهار که بد تر...
رخت نو...
لباس نو...
برگ های نو...
فکرای نو...
دور ریختن همه ی کهنه ها...

Anonymous said...

و این قشنگ نيست که برگی شوی و بريزی، هر پاييز، برای کسی...؟؟؟

Anonymous said...

Hey, blogeto dus daram!
ghashange, delgire, dustanas!
Man derakhtaye hamishe sabzo dus daram! (khob vaghti nadunam chi begam chert o pert migam! )

Anonymous said...

Rasti cheghad "up to date" e!