پنجره رو به یک شهر باز است. رو به یک دنیا دوندگی. رو به گاهی تازگی. پرده ها کنار می روند. پنجره رو به خرابه ای تاریک باز است. یادم آمد. طراحی های روی پرده ی اتاق کار خودم بود. گاهی کنارش می زنم که یادم نرود هنوز خرابه سر ِ جایش هست. هنوز صبح می شود و شب. هنوز ...
6 comments:
غیر از این هم انتظار نمیرود
رنگ بک عالیه
Behdashte Dahan o dandan!!!
مي دويم...مي دويم...مي دويم...صبح مي شود و شب...مي دويم...مي دويم...
man hamishe pardeharo mindazam!
the scene is what we make of it :) cheer up
که هنوز پشت لبخندهایمان یه عالمه مشکل پیچانده ایم .. ؟!
Post a Comment