Sunday, September 28, 2008

وقتهایی که از دستت ناراحتم و دوست دارم خودم را گم و گور کنم از تو. که ثابت کنم می شود حتی نباشی و خوب باشم! درست همان وقتهایی که با خودم قرار می گذارم نبینمت، زنگت نزنم، اس ام اس ای نباشد، آفی، میلی، چیزی! درست همین وقتا که اگر خیلی هنر کنم به یک روز می رسد! مریض می شوم.
آنوقت است که اس ام اس هایم روانه ات می شود. برایت آف می گذارم. میل می زنم. زنگ ولی نه. دیدار ولی نه. هنوز خیلی زود است که صدایت را بشنوم و چشمهایت را ببینم.
من خیلی زود دلتنگت می شوم. مرا ناراحت نکن. باشد؟