واگویه های من
Friday, January 16, 2009
همه جا هستم. حتی زیر ِ پنجره ی اتاقت. درست همان وقتها که فکر می کنی کسی صدای ِ اشکهایت را نمی شنود، من آن پایین هی خیس می شوم.
من از اینکه اتاقت تنها یک پنجره دارد خیلی خوشحالم.
راستی حواست به کاکتوست بیشتر باشد! حالش انگار خیلی خوب نیست ... !
Newer Post
Older Post
Home