واگویه های من
Friday, April 03, 2009
hmmm
دوربینش را بین ِ شاخه های ِ درخت گذاشت و از لا به لای ِ برگ ها فریاد زد:
یک ... دو .. سه .
باطری ِ دوربین تمام شد و زمان بین ِ آسمان و زمین معلق ماند!
Newer Post
Older Post
Home