Friday, July 30, 2010

مهرآباد را نکُشید/ من جای دیگری را نمی شناسم

کمی منتظر بمان
من روزی خواهم آمد
چه کنم
که اینجا
سالی یکبار
پرواز به سوی تو دارد
تقصیر من نیست که فرودگاه های آنجا همیشه پر است و اینجا
لانه ی کلاغان مرده شده است
می آیم
وقتی
اولین برف ِ زمستانی
نوید ِ آمدنش را دهد
و برایت
یک شال گردن ِ رنگی می آورم
که به اندازه ی ندیدنت
بلند است و پر رنگ ..