Tuesday, August 24, 2010

دست هایت را به من بده/ شاید کمی آرامتر شدی ..

بعضی دردا خیلی سنگین اند. حتی صبورترین آدمام از زیرش شونه خالی میکنن. تحمل ِ به دوش کشیدنشو ندارن. باید یه روزی، یه جایی، یه جوری، به یکی بگنش. اصلا اینطوری که "بیا برات اینو بگم". یعنی بدون اینکه کسی چیزی ازشون بپرسه شروع کنن به تعریف کردن. تند تند. بی وقفه.
بعضی دردا خیلی سنگین اند. حتی شنیدنش. اینکه یکی بیاد بشینه کنارتو برات تعریفشون کنه. اینه که توأم کم میاری. رو دلت سنگینی میکنه. دوست داری بری یه جا فریادش بزنی. بعد به اولین نفر که نه. ولی به هفتمین نفری که میرسی شروع میکنی به تعریف کردن. که خالی شی. که رها شی. که آروم شی.
اینه که یهو میبینی کل ِ شهر خبردار شدن از اون درد سنگینه.
ولی کی و کجا و چجوری و چه کسی شو هیشکی نمیدونه..