Wednesday, November 17, 2010

.

پارت 1
صرفاً شرح ِ یک اتفاق.

از توی سوپر مامانم صدام میزنه که دویست تومنی داری؟ میگم فک کنم آره. دست میکنم توو کیفم و هی دنبالِ یه رنگ ِ صورتی بنفش میگردم. همه چی هست غیر دویست تومنی. گوشیم زنگ میزنه. یه لحظه گوشی/ یه لحظه گوشی. بیا مامان. دو تا صدی دارم. الو، سلام، خوبی؟ .. اگه کارشون فقط گرافیک باشه قبوله. کد اینا میدونی که خوشم نمیاد. اوکی. پس بهش بگو بهم ایمیل بزنه.
چند روزی میگذره. الو، سلام، خوبی؟ آدرس سایت‏تونو بده ببینم. آها. خب ببین. اینجاهاش مشکل داره. این نباید اینجا باشه. این زیادی بزرگه. چرا انقدر اسکرول گرفته و .. اوکی. میشه درستش کرد. با مدیرتون حرف بزن اگه ...
پارت 2

- حالت خوبه؟
+ نه
- چیه؟ میخوای غر بزنی؟
همه چی از همین دیالوگه ساده شروع شد. از اینکه من حالم خوب نبود. ولی غر ام هم نبود. ولی یکی اینو بولد کرده بود توو اون لحظه برام. که انگار به این نتیجه رسیده که "من حالم خوب نیست، پس غر میزنم"
البته اشکالی هم نداره. گاهی وقتا که شایدم کم نباشه درسته حتی! اصلاً طبیعیه که وقتی آدم حالش خوب نیست غر بزنه. اصن چرا نزنه؟ مگه غر زدن مالیات داره؟ "دارم، میزنم". اصن مگه جا و مکان داره؟ "دارم، میزنم". اصن مگه وقت و بی وقت داره؟ "دارم، میزنم". حالا اونم چه غری؟ نوشتنی! صدام که در نمیاد. کلمه ها رو به دار میکشم. "واژه اعدام میکنم". خونش که جایی نمی پاشه. کسی اگه دید "چه همه سیاه!" میبنده و میره لینکه بعدی، صفحه ی بعدی، آیتم بعدی! اجبار و زور و ساطور که بالا سرش نیست!
الآن دقیقاً از همون وقتاس که باید داد بزنم. ازون وقتا که نمی تونم بی تفاوت باشم. بی خیال بشم. هوا چه یه جوری بود امروز. از درِ شرکتشون که زدم بیرون فک کردم زمستونه. صداش هنوز توو گوشم بود. "بی ادبی نباشه ها .."، "به خودتون نگیرین ها .."، "این نظر ِ منه فقط .." و و و و ..
آدم بعضی وقتا با خودش میگه چرا من اینهمه خوبم؟ خوب به این معنی که جوابِ آدما رو نمیدم. همش سکوت. تا کی؟ اینجوری خیلی بهتر و مودب ترِ آدم؟ بهش میگن آدم خوبه؟ میگن وای! چه دختر مودبی؟ میخوام نباشم. میخوام کسی بهم نگه مودب، خوب...
پارت 3
پارت 4
دقیقا انقدر بهم ریخته. انقدر پراکنده. انقدر ..
هیچ کدومو نتونستم جمع کنم. هیچ کدومو نتونستم ادامه بدم.
فقط می دونستم که خسته شدم. خسته ام کرد.
آخرشم شد این آهنگه. پوووف!
پارت 5
یه روز خوب میاد؟