Friday, March 02, 2007

Another Day


مریضم – درد دارم – می ترسم
لرز را هم به دردهایم بیفزا
شد چهار چیز
مریضم – درد دارم – می ترسم – می لرزم
...
هر غروب که می گذرد بزرگتر می شوم
و مریضیم همراه من بزرگتر
و ترسم نیز
جایت خالی امروز غروب یک دل سیر گریستم
باور نمی کنی !؟
می دانستم
برای همین بود که با همان دستان لرزان یک عکس یادگاری از اشکهای ریخته شده گرفتم
و بعد یک دل سیر خندیدم
! از دیوانگیهایم

... پ.ن : چیزی نبود
! فقط برای یک ماه سیستم بدنم به کل بهم ریخته بود ، همین
!! اینم که چیزی نیست ! ، جای نگرانی نداره
! فقط بدیش اینه که نمی دونم کی این سیستم بر میگرده سر جای اولش

2 comments:

Anonymous said...

fek mikonam enghadi ke sevvomish mohemme baghiash mohem nist ( rasti in dafe ke on boodi yadam bendaz babat e in word verification et hesabi mostafizet konam!)

Anonymous said...

va man be noeei digar hame ja tekrar mishavam .....