Friday, December 07, 2007

به گمانم آن بالا بالاها لوله ای پوسیده، ترک برداشته، سوراخ شده
یا چه می دانم ترکیده !
که آسمان اینگونه آبهایش را به این طرف و آن طرف می پاشد !
کاش خدا دستش را می گذاشت روی چشمهای آسمان
دارد از دست می رود !
طاقت اینگونه باریدنش را ندارم !
از دیشب تا همین حالا که نمی دانم تا کی ادامه خواهد داشت
یک ریز دارد خیسمان می کند
به خیالش هم نیست اینجا کسی همپای باریدنش می بارد ...
هی آسمان
کمی آرامتر
یکدفعه تمام نشوی !
.
.
.


پ.ن: هنوز هم شب است، صبح هم فراموش شد ...