Wednesday, July 29, 2009

to feel queer

کنارم بودی. به خدا کنارم بودی.
احساست کردم. مثل ِ همیشه قدمهامو کند کردم. یادته؟ میگفتم اینطوری بیشتر با همیم...
بگو که بودی. بگو که اشتباه نمی کنم. بگو که درست دیدمت!
درسته که فرقتو کج کرده بودی، کانورس پات نبود، کیفتو کج ننداخته بودی، ولی خودت بودی. خود ِ آروم ِ مهربونت.
از طرز ِ راه رفتنت فهمیدم.
خودت بودی، آره خودت بودی، آخه احساست کردم و این چیز ِ کمی نیست..