Sunday, September 20, 2009

Facebook

شفاف سازی!
ببینید شماها،
من توی فیس بوکم*(این ینی من فیس بوک دارم!) اوناییو اد میکنم یا اکسپت که بشناسم. که دوستامن. که یه شناخت ِ حد ِ اقلی*(که واسه خودم منوط به یه سری چیزا میشه!) ازشون داشته باشم.
فیس بوک واسه من مثل ِ یکی از اتاقام میمونه! اونوقت شما چه توقعی دارین که وقتی در میزنین صاف بگم بفرما توو! این به لوس بودن و غیر ِ اجتماعی بودنو خودمو محدود کردن به یه سری روابط ِ خاص بر نمیگرده! این به قانون ِ زندگی ِ من ربط داره! که تا وقتی نشناسمت رات ندم توو!
حالا وقتی منو اد میکنی، که قطعا*(با اغراق!) بواسطه ی یکی از دوستام کشیده شدی اینجا! من ازت یه سوال میپرسم، بهت میگم من تو رو میشناسم؟ یا تو منو؟ اگه جواب بدی هیچ کدوم همه چیز تموم شدس! پس دیگه ادامه نده که خب با هم آشنا میشیم! اینجا! که من ادامه بدم ورود ِ افراد ِ متفرقه مطلقا ممنوع! اینم که من برات Message میزنم که تو منو میشناسی یا من تورو؟ مثل ِ اینه که با یکی از دوستام اومده باشی دم ِ در ِ خونمون، بعد من درو بزنم بگم تا من مثلاً جزوه رو*(کتاب/ فیلم/سی دی) بیارم پایین، بیاین توو حیاط، تو کوچه بده! حالا توأم اینجوری برداشت نکن که بفرما بالا یه چایی*(شربت/ میوه/ شیرینی) در خدمتتون باشم!
آخه تو فک کن! توو یه جایی که ما دوره هم داریم هی میزنیم تو سر و کله ی هم، هی بلند بلند می خندیم، هی گیر میدیم به عکسا و نوشته های ِ هم، هی برا هم کیس و هاگ می فرستیم، چجوری من در ِ اتاقو باز بذارم! اصن همون لای ِ درو باز گذاشتنم خودش داستانی داره برا خودش!
پووووف. من اینجوریم دیگه!