Sunday, October 03, 2010

گاهی دلم دست هایت را می خواهد/ انگار با من آشناترند ..

توو سال چند بار بیشتر همدیگرو نمی بینیم. شاید دو بار. ولی همون دوبار طوری هست که فک کنیم هر روز داریم همدیگرو می بینیم. زنگ زیاد به هم نمی زنیم. شاید تولد به تولد. مرگ به مرگ. اس ام اس ولی به هم می زنیم. اونم نه زیاد. وقتی دلمون انقدر تنگ شده باشه که دیگه نتونیم کاریش کنیم. اس ام اس میدیم به هم که آی میس یو. یه دو نقطه ستاره هم آخرش می زنیم که خوشحال بشیم.
ولی دوستیم. اونقدر زیاد که خیلی وقتا خودمونو میذاریم جای همدیگه و بهم میگیم "اگه تو جای من بودی چی کار میکردی؟". این اگه جای ِ من بودی ها اصل ِ دوستی ِ ماست. که اگه یه صبحی/ ظهری/ عصری/ شبی یکیمون به اون یکی اس ام اس بده و اسمشو توش بنویسه و آخرش یه علامت ِ سوال بذاره یعنی باید طرف ِ مقابل خودشو بذاره جای اون یکی. اینجور وقتا تا ساعت ها این اس ام اس بازیا ادامه پیدا میکنه ولی کسی صدای طرف مقابلشو نمیشنوه. همه چی تو یه سکوت ِ گاهی سخت میگذره. دنیا واسه ی چند ساعت خلاصه میشه توی همین حرف های بی صدا. که اسمش بی صداست ولی هر کدومشون دارن واسه خودشون داد می زنن. خودشونو میکوبن به درو دیوار. گریه میکنن. می خندن. یهو می شینن گوشه ی دیوار و پاهاشونو جمع میکنن توو شیکمشون!
"اگه جای تو بودم کم نمی آوردم"
امشب اینو بهش گفتم ..