دستانم را به سوی کسی دراز می کنم که می دانم گرمای دستانش را تا همیشه از یاد نخواهم برد
...
من این روزها سرد شده ام
آنقدرها سرد که ساعتها ماندن در زیر هرم آفتاب سوزان این روزها هم
...
من این روزها سرد شده ام
آنقدرها سرد که ساعتها ماندن در زیر هرم آفتاب سوزان این روزها هم
! کاری نمی تواند برای من کند
کمبود محبت ندارم، یا نیاز به یک آغوش گرم
صحبت این حرفها نیست
کمی خسته ام تنها
خسته از بی فکریهای هر روزه ام
خسته از دلتنگی های لحظه به لحظه ام
... چقدر کمت دارد ثانیه ها یکتای من
صحبت این حرفها نیست
کمی خسته ام تنها
خسته از بی فکریهای هر روزه ام
خسته از دلتنگی های لحظه به لحظه ام
... چقدر کمت دارد ثانیه ها یکتای من
... چه دست نیافتنی شده ای
رها شده ام، رهایم کرده ای، به گمانم توان ادامه نیست
! کاش کمی نور بود اینجا – خیلی تاریک شده ام – خیلی تاریک شده است
! کاش کمی نور بود اینجا – خیلی تاریک شده ام – خیلی تاریک شده است
دیگر ماه را هم ندارم که بگویم گاه گاهی کمی از بودنش را
! بر من هدیه می کند
! ستاره ها هم که هیچ، سالهاست بودنشان را از بودنم ربوده اند
... به راستی چه باید کرد، چه باید بکنم، چه می توانم بکنم
چه ها که نکرده ام، چه ها که نمی توانم بکنم
وای – وای – وای
قید همه چیز را زده ام
! دیگر حتی روی خطوط هم نمی نویسم
وای – وای – وای
قید همه چیز را زده ام
! دیگر حتی روی خطوط هم نمی نویسم
کاغذی پشت کاغذ دیگر
خودکاری که هم چنان تمام نشده است از حرفهای من
! و منی که بی اختیار رها می شوم در میان خطوط بی رنگ این روزها
خودکاری که هم چنان تمام نشده است از حرفهای من
! و منی که بی اختیار رها می شوم در میان خطوط بی رنگ این روزها
! با خود چه می کنم، با من چه می کنند
پنج عدد رز مشکی می خواهم برای هر پنج نفرتان
... تنها نمی دانم مرا خواهید بخشید یا
... تنها نمی دانم مرا خواهید بخشید یا
آرزوی این روزهایم تماما می شود یک لبخند
هر چند کوتاه – هر چند گذرا – هر چند تلخ
... تنها بگویید مرا خواهید بخشید، زمان به سرعت در حال تمام شدن است
هر چند کوتاه – هر چند گذرا – هر چند تلخ
... تنها بگویید مرا خواهید بخشید، زمان به سرعت در حال تمام شدن است
دوستتان دارم
…
! پ.ن: گارفیلد هم چنان روی دیوار، خیره به من، تمرین استقامت می کند
…
! پ.ن: گارفیلد هم چنان روی دیوار، خیره به من، تمرین استقامت می کند