واگویه های من
Monday, January 21, 2008
...
زیر انبوهی نگرانی مدفون شده ام!
چشمهایت را هم چنان بسته نگه دار
وقت باز کردنش هنوز نرسیده، وقتی رسید خبرت می کنم!
.
.
.
به نفس نفس افتاده ام
ه م ی ن
Newer Post
Older Post
Home