Tuesday, June 17, 2008

Erase

همه چیز پاک شد.
همه ی آن روزهای من.
همه ی نوشته های نانوشته ی من.
همه ی خاطره های دور و نزدیک من.
همه ی تو.
همه ی تو.
همه ی همه ی همه ی تو.
نمی دانم چرا ناراحت نیستم.
چرا جیغ نمی زنم!
چه کاری است! باز نمی گردند که! هیچ کدامشان!
من دیگر هیچ ندارم از ...
خوب است شاید!
ندارم دیگر!
من پاک ِ پاک شده ام.