Thursday, January 10, 2013


دوستم خواهد داشت؟ ..

آخر هم نفهمیدم اسم‌ش چه بود. اصلن شاید بهتر باشد این نداستن! چراکه می‌توانم چشم‌هایم را ببندم و هی اسم برایش انتخاب کنم. مثلاً بهار، به لپ‌هایش می‌آید. یا نسیم، به موهایش می‌آید. یا که غزل، به صدایش می‌آید.. یا چه‌میدانم مینا، اسمی که تو با آن صدایش زدی. وقتی ندانی هی شروع می‌کنی به اسم گذاشتن و اسم برداشتن و دوباره اسم گذاشتن. برای همین است که می‌گویم باید بگذاری وقتی که به‌دنیا آمد برایش اسم انتخاب کنی. اولین بار که به چشم‌هایش نگاه می‌کنی اسم خودش می‌آید. تو چه می‌دانی! شاید دلت عاطفه خواسته باشد ولی نسیم بیشتر به چشم‌هایش بیاید.. حالا من با این ندانستنم هی دارم دنبالِ اسمِ او می‌گردم..
سخت است، ولی دلم می‌خواست اسم‌ش باران باشد.

دوستم خواهد داشت؟ نمی‌دانم. فقط اینرا می‌دانم که دوستش خواهیم داشت. و این واقعی‌ترین حسِ زندگیست.

پ.ن: شاید هم که ثمین : )

No comments: