چقدر خودم را فراموش کرده ام !
رنگم پریده، موهایم شانه ندارد، چند قدم بیشتر نرفته از حال می روم، چشمانم می سوزد
تختم را که می بینم نا خودآگاه سرم را می کوبم روی بالشت و با خود می گویم چــــرا !؟
دیگر آهنگ هم گوش نمی دهم !
زندگیم خود یک دنیا آهنگ دارد برای نواختن این روزها !
هر فکر یک ضرب می گیرد در ذهن آشفته و بی تحرک من !
آمدید، گفتید و بی خیال تر از همیشه رفتید !
آمدی، گفتی و تو هم شدی همراه آنها !
قدمهایت را بلندتر و سریعتر برداشتی که مبادا عقب بمانی از بی رحم بودنشان !
توقعی بود و نبود، دیگر نیست ...
هی من، بزرگ شده ای، فراموش کن حرفهای آدمها را
زندگیت دارد از دست می رود !
تنها بدان باید همیشه حد میانه را گرفت در رابطه ها، دوست داشتنها، حرف زدنها !
آدمها ظرفیت خیلی چیزها را ندارند، خیلی چیزها !!
آدمها را فراموش کن – خودت را نه ... !
بیا و کمی برای خودمان زندگی کنیم ...
پ.ن : خوبم
رنگم پریده، موهایم شانه ندارد، چند قدم بیشتر نرفته از حال می روم، چشمانم می سوزد
تختم را که می بینم نا خودآگاه سرم را می کوبم روی بالشت و با خود می گویم چــــرا !؟
دیگر آهنگ هم گوش نمی دهم !
زندگیم خود یک دنیا آهنگ دارد برای نواختن این روزها !
هر فکر یک ضرب می گیرد در ذهن آشفته و بی تحرک من !
آمدید، گفتید و بی خیال تر از همیشه رفتید !
آمدی، گفتی و تو هم شدی همراه آنها !
قدمهایت را بلندتر و سریعتر برداشتی که مبادا عقب بمانی از بی رحم بودنشان !
توقعی بود و نبود، دیگر نیست ...
هی من، بزرگ شده ای، فراموش کن حرفهای آدمها را
زندگیت دارد از دست می رود !
تنها بدان باید همیشه حد میانه را گرفت در رابطه ها، دوست داشتنها، حرف زدنها !
آدمها ظرفیت خیلی چیزها را ندارند، خیلی چیزها !!
آدمها را فراموش کن – خودت را نه ... !
بیا و کمی برای خودمان زندگی کنیم ...
پ.ن : خوبم